سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هر لحظه انتقام می‏گیرم...

ارسال‌کننده : رائد در : 87/3/18 2:15 صبح

من توی این عکس چیزی نمی‏بینم؛ چیزی نمی‏بینم جز یک عبارت...می روم تا انتقام ... بگیرم.

می‏روم تا انتقام ... بگیرم.

دوست ندارم به این عکس، نگاه جنگی داشته باشم. گرچه آن‏که این جمله پشت یونیفرمش نوشته شده، رزمنده است. من این عبارت را برای خودم می‏خوانم؛ و برای خودم می‏دانم؛ گرچه زبانم نمی‏تواند جای آن سه نقطه را پر کند.

من دارم در همین روزگار زندگی می‏کنم. روزگاری که گرچه عصر جنگ و خون و غربت حقیقت است، اما پیروزی از آنِ آن‏هاست که برای هر مبارزه‏ای آماده‏اند.

این عکس برای من نماد عزت است. این عکس را وقتی می‏بینم به خودم می‏بالم که حاضرم هر کاری بکنم اما عزت انسانی‏ام را به کسی نفروشم؛ حتا اگر هیچ‏گاه نتوانم در جنگی پیروز شوم؛ حتاتر این‏که نتوانم انتقام ... بگیرم. حتاتر این‏که حتا نتوانم هیچ دل‏خوشی‏ای بیابم.

او که رفت؛ و آن‏هایی که رفتند، دل‏خوشی‏شان این بود که با رفتن‏شان انتقام سـ... نه! نمی‏توانم. که با رفتن‏شان انتقام ... می‏گیرند. و من دلخوشم به این‏که هر لحظه که با جنود شیطانی درونی‏ام بجنگم، از شیطان‏های درونی و برونی انتقام گرفته‏ام. حتا از همان‏ها که ... .

و من دلخوشم به این؛ که اگر ذره‏ای برای دردهای مردم دل می‏سوزانم، بی‏شک انتقام گرفته‏ام؛ از همان‏ها.

خدایا! به ما بفهمان که مبارزه مبارزه است؛ و هر مبارزه‏ای در راه حق، مقدمه‏ای است برای گرفتن انتقام ... .

شاید بگویی مقدمه نیست؛‏ بلکه مبارزه در راه حق خود ِ انتقام گرفتن است؛ نمی‏دانم.

و تو ای زهرا! ای پاره‏ی تن رسول! دست گیر!

 

نفر بعدی: سرکار خانم سایه




کلمات کلیدی :